انتخاب، ما همیشه در حال انجام دادن اون هستیم.
صبحانه چی بخورم؟ از بین لباس کثیفها کدوم لباس رو می تونم هنوز بپوشم برم بیرون. یه کم دیگه استراحت کنم یا کار کنم؟ بعضی از تصمیمهای ما خیلی تفاوت نمیکنه. صادقانه بگیم. کی براش مهمه که لباس آبی بپوشی یا قرمز؟
بعضی انتخابها مثل یه معاملهی بزرگ هستش. مثل انتخاب شغل.
به صورت خیلی ساده برای شغل دو انتخاب بیشتر نداریم.
انتخاب اول
هرچی پیش بیاد انجام بدیم. همون چیزهایی که مدرسه و دانشگاه میخواد انجام بدیم تا فارغ التحصیل بشیم. هر کاری که پیدا شد بریم، حقوق بگیریم و بی سر و صدا پیش بریم تا بازنشست بشیم.
درسته که خیلیها این راه رو پیش میبرن و خوب پیش میرن، اما بعضیهای دیگه هم یه راه دیگه انتخاب می کنند و خیلی چیزهارو از دست میدن، مثل: یادگیری و فارغ التحصیلی، کار لذتبخش، و پاداش یک کار متمرکز و برنامه ریزی شده. برای همین این راه برای کسانی که میخوان یه زندگی بی دردسر داشته باشن پیشنهاد نمیشه.
انتخاب دوم
خیلیها درگیر انتخاب شغل هستن. اونها متوجه میشن که نتیجهی کارهاشون در زندگی یه تغییر ایجاد می کنه. ثروتمند شدن، لذت بردن از کاری که میکنن. بعد چیزهایی که لازم دارن تا به هدفشون برسن رو پیدا می کنند و با ذوق و شوق انجامش میدن. یه جورایی این آدمها، اتفاقی یا شانسی کاری رو انجام نمیدن، بلکه کارهارو با دلیل و هدف انجام میدن.
ما میخوایم ادامه بدیم. آمادهای؟
به کدام موضوع علاقمند هستی؟